با سپاس از توجه به سند "فراخوان" کمونیستی
پس از انتشار این فراخوان پرسشها و انتقادهای گوناگونی به دست ما رسیده یا در رسانههای خبری و همگانی منتشر شده است که کوشش میشود که پاسخی کلی به این پرسشها و پیشنهادها داده شود. البته از آنجا که در خود سند هم قید شده است اغلب رفقایی که در این مباحث شرکت داشتند در یک فرایند طولانی به این مبانی پیشنهادی سیاسی، نظری و تشکیلاتی رسیده اند و آنرا برای اطلاع و دخالت سایر کمونیستهای منفرد و غیرتشکیلاتی منتشر ساختهاند. بنابراین نمیتوان به اختصار به مباحث این دورهی طولانی پرداخت. اما در آینده، و در یک فرایند باز، علنی و عمومی در سطح جنبش سوسیالیستی بیشتر این مباحث باز و وارسی خواهند شد. در ضمن، باید اشاره کرد که پاسخ برخی از پرسشهایی که مطرح شده به نقد در سند آمده است. اما با این وصف کوشش می شود که در جلسهای که بزودی در پالتاک در تاریخ پنجشنبه 11 دسامبر برگذار میشود به پارهای از مواردی که باعث ناروشنی یا بدفهمی شدهاند از سوی رفقای امضاکننده پاسخ داده شوند. بهرحال لازم و ضروری است که به برخی نامههایی که تاکنون به دست ما رسیده و حاوی پرسش هایی هستند پاسخ مختصری داده شود. امیدواریم که روند سامانیابی طیف پراکنده کمونیستهای منفرد و غیرتشکیلاتی بسیاری از مسائل و معضلات پیشاروری جنبش سوسیالیستی مورد موشکافی و بررسی دقیق یکایک رفقای مبارز قرار بگیرند.
- یکی از پرسش های مهمی که از ما شده است این است که امضاکنندگان این سند از چه جریان و نیروهای سیاسی چپ برخاسته اند؟ در نخستین پاراگراف سند منتشر شده به این مساله به شکلی کلی اشاره شده است. بهرحال امضاکنندگان "سند" از تجربهی ناکارآمد تقریبا کلیهی سازمانهای گوناگون چپ رادیکال برخوردارند و در نقد و گسست از این تشکلها به ضرورت این پروژه رسیده اند. افزون براین، برخی از امضاکنندگان از طیف نسل جوانی هستند که با هیچ سازمان و حزبی کار مشترک نکرده اند و عملا در تحقیقات و تجربهی خود به این نتیجه رسیده اند (همانند رفقایی که از سنت های گوناگون چپ رادیکال ایران برخاسته اند) که اگر این تشکلها دارای یک برنامهی انقلابی و یک استراتژی روشن و دقیق و همچنین ظرف تشکیلاتی دموکراتیک بودند که براساس عضویت و هدایت خود کارگران مبارز و سوسیالیست شکل گرفته بود، تاکنون آثار مبارزات و مداخلات این گونه تشکلها در جامعه قابل مشاهده بود. این رفقا خود مشاهده کردهاند که این سازمانها و احزاب موجود چپ که دائما با ریزش نیرو روبرو هستند تدارک کافی برای سازماندهی مبارزات کارگران و زحمتکشان ندیدهاند و با بحرانی مداوم روبرو هستند.
در سند آمده است که بحران جنبش کمونیستی هم تاریخی و هم جهانی است. یکی از مسائل نظری که پیشاروی ما امضاکنندگان این سند وجود دارد پرداختن به ریشه یابی دلایل این بحران تاریخی و جهانی است. نکتهی بسیار مهم دربارهی این سند این است که رفقای افغانی و ایرانی مشترکا به این جمعبندی رسیده اند. به عبارتی دیگر این سند صرفا سندی برای سامان یابی کمونیست های ایرانی یا افغانی نیست. با وجود اینکه شرایط جامعهی هر دو کشور متفاوت است اما تجربه نشان داده که وظایف کمونیستهای هر دو کشور یکی هستند. تازه این پایان کار ما نیست. در طی صحبت هایی که داشتیم در فقدان یک بینالملل انقلابی کمونیستی امر مباحثه و مداخله در مبارزات جنبش سوسیالیستی جهانی از مهمترین امور پیشاروی ما خواهد بود. بهرحال، نخستین گام برای ما مداخلهی مشترک با سایر رفقایی است که به ضرورت سروسامان دادن به وضعیت فعلی طیف پراکندهی جنبش کمونیستی رسیده اند.
- رفیقی دیگر پرسیده اند که نخست بهتر نیست که تمام احزاب و سازمان های چپ را متشکل کنیم؟ این رفیق پرسیده اند که چرا سازمان ها و احزاب خارج از کشور این گونه هستند؟ همانطور که خود این رفیق اشاره کرده اند، از عملکرد سازمان ها و احزاب خارج از کشور راضی نیستند. بحث ما هم دقیقا همین است. اصولا چرا خود شما از همین احزاب و سازمان های "خارج از کشور"ی نمی پرسید که چرا پراکنده اند؟ ما الان در اپوزیسیون چپ ایران بیش از 5 حزب داریم که مدعی حزب کمونیست با پسوندها و پیشوندهای گوناگون هستند! حدود 8 یا 9 گروه داریم که مدعی "اتحاد" سوسیالیستی یا کمونیستی هستند؟ دهها سازمان دونفره و چند نفره با رهبرانی خودگمارده داریم که به همت اینترنت متوجه میشویم که هنوز وجود دارند و هرازگاهی چند اعلامیه به مناسبت های مختلف منتشر می کنند. و متاسفانه هر روز نیز شاهد انشعاب جدید و ریزش نیروی بیشتری از همین احزاب و سازمانهای گوناگون "کمونیست" هستیم. اصولا و بدین خاطر دیگر بسیاری از واژهها در فرهنگ سیاسی و ادبیات جنبش کمونیستی معانی خود را از دست داده اند! برای مثال، این احزاب از همدیگر انشعاب می کنند و هر گروه تکه تکه شده اسم انتخابی خود را "اتحاد" سوسیالیستی یا کمونیستی جدیدی میگذارد!
- به علاوه باید خاطرنشان کنیم که بخش مهمی از امضاکنندگان این "سند" از تجربهی همین احزاب و سازمانها گذر کرده اند و در تجربهی خود به کاستی ها و ناکارآمدی های آنها رسیدهاند. اخیرا در جنبش کمونیستی شاهد دو تجربه ناموفق برای پیوند کلیهی کمونیستهای منفرد با احزاب و سازمانهای گوناگون چپ بوده ایم. تجربهی اتحاد چپ کارگری و اتحاد انقلابی نیروهای چپ و کمونیست نشان داد که هدف سازمان ها و احزاب چپ (که نسبت به تعداد کمونیستهای منفرد و کمونیست کم شمار بودند و هستند) برای وحدت اصولی کمونیستهای انقلابی در این اتحادها نیامده بودند. بحرانی که در جنبش کمونیستی وجود داشت و دارد این دسته از سازمان ها و احزاب را وادار به اتحاد موضعی و تاکتیکی کرده بود و نه باور به ضرورت مبارزه برای غلبه بر پراکندگی و ایجاد یک اتحاد اصولی مستمر و کارساز سیاسی چپ جهت مداخله در جنبش کارگری، زحمتکشان و ستمدیدگان. و تجربه نشان داد که این احزاب و سازمانها منافع فرقهای و گروهی خود را مقدم بر منافع جنبش سوسیالیستی قرار دادند و به بهانههای گوناگون از پرداختن به مسائل اساسی نظری؛ سیاسی و تشکیلاتی برای اتحاد پیگیر و اصولی طفره میرفتند. و سرانجام باعث شدند که عملا این گونه اتحادها که در آغاز موجب دلگرمی بسیاری شده بود متوقف و متلاشی شوند و در نتیجه باعث دلسردی کمونیستهای زیادی گردند. در بخشی از "سند" مختصرا به ساختار و عملکرد این گونه تشکلات پرداخته شده است و در آینده نیز امیدواریم که در سمینارها و میزگردها و مباحث گفتاری و نوشتاری به این تجارب نیز بپردازیم.
"فراخوان برای مداخلهی مشترک جهت سامانیابی سیاسی لایهی کمونیست طبقهی کارگر"
نوامبر 2008
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر