۱۳۸۷ بهمن ۲۹, سه‌شنبه

نکاتی درباره:

« فراخوان برای مداخله مشترک جهت سازمان یابی سیاسی لایه کمونیست

طبقه کارگر »

سلام رفیق عزیز

هر کسی، غیر از ارائه کنندگان «فراخوان»، این سند را بخواند از خود می پرسد تحلیل های نظری و سیاسی و مضمون « دوره ای بحث و گفتگوی » ارائه کنندگان درباره مسائل جنبش چه بوده است که از آن به نتائج مندرج در فراخوان رسیده اند. نمی توان از فعالانی که در بحث ها و گفتگو ها شرکت نداشته اند و شیوه تحلیل و نقد و دیدگاه های مثبت (ایجابی) آنان را نمی دانند خواست تا یک رشته نتائج و تزها را (که خواهیم دید بسیار کلی هستند) بپذیرند و وارد تعهدی عملی شوند و این طرح را در تئوری و در عمل به پیش برند. ( رفیق عزیز، ما در فراخوان ، از هیج رفیقی نخواسته ایم که وارد تعهدی عملی شود و طرحی را در تئوری و عمل به پیش ببرد و چنین منظوری نداشته ایم ، بلکه فراخوان صرفاً یک دعوت نامه علنی در سطح جنبش است که تازه به موارد مورد نظرمان و مواردی که شما بدرستی اشاره کردید و ... می خواهیم در آینده در جلسات حضوری به آنها بپردازیم. چرا که ما معتقدیم حق شرکت در این مباحث را حتی از یکنفر نیز نباید دریغ کرد و به همین منظور فراخوان علنی دادیم . با توجه به اینکه پراکندگی در طیف راست و چپ وجود دارد هدف ما از این فراخوان آن بود تا فقط رفقائی که در طیف رادیکال جنبش کمونیستی به ما نزدیک هستند ، تا حدوداً بدانند که بطور کلی ما چه فکر می کنیم و چقدر به یکدیگر نزدیک هستیم و حول چه مسائلی می توانند با ما و دیگر رفقا در سطح جنبش وارد بحث و گفتگو شوند . اگر هم می خواستیم فقط یک فراخوان 2 خطی دهیم باز مشکلات از این هم بیشتر می شد. به هرحال خوش حال می شویم از هر موقع که خواستید با تلاش یکدیگر به این مباحث بپردازیم) ( به نظر ما این یک شیوه و نگرش کمونیستی است که انسان در هر رابطه مشخص بر سر " یک رشته نتائج و تزها " " وارد تعهدی عملی " به صورت طرحی که باید آنها را در تئوری و عمل به پیش برد، بشود. این امر نه تنها درباره تزها و تئوری ها بلکه برای هر جلسه بحث و گفتگو نیز صادق است. در پایان ِ جلسات بحث و گفتگو، باید موضوعاتی برای عمل وجود داشته باشند و " تعهدی عملی " برای اجرای آن موضوعات ضروری است. پس نقد ما به " فراخوان " تنها این نیست که چرا " تعهدی عملی " برای آن وجود ندارد، بلکه مهم تر از آن این است که بدون مضون و موضوعات مشخص و روشن در کوشش برای وحدت و ایجاد تشکل مشترک که قاعدتاً باید هدف اساسی این نوع تبادل ها باشد، تعهد عملی به وجود نخواهد آمد و اگر هم تشکلی به وجود آید به خاطر ناروشنی دیدگاه ها، تزها و تئوری ها در زمینه های مورد نیاز، سریع یا به کُندی از هم خواهد پاشید. از نظر ما تعهد عملی امر منفی ای نیست بلکه شرط ضروری پیشرفت اتحاد و ایجاد تشکل مشترک است، اما حتی تعهد عملی بدون مشخص و روشن بودن دیدگاه ها، تزها، تئوری ها و به طور خلاصه نتایجی که باید موضوع طرح های عمل باشند اعتبار ندارد. با وضعیتی که جنبش سیاسی طبقه کارگر ایران در آن قرار دارد عجیب نخواهد بود اگر بگوئیم ارائه فراخوان های کلی که بسیارند تاکنون راه به جائی نبرده و راه به جائی نخواهد برد. به نظر ما ارائه فراخوان راه حل تشتت موجود جنبش سیاسی طبقه کارگر ایران نیست. به نظر ما آن بخش از این فعالان سیاسی که در سازمان های تاکنون شناخته شده عضو نیستند باید برای مسائل هفت گانه عام جنبش کارگری و کمونیستی جهانی و مسائل چهارده گانه خاص جنبش کارگری و کمونیستی ایران که در زیر از آنها نام برده شد پاسخ مشخص و روشن داشته باشند تا از این طریق پایه های وحدت و ایجاد تشکل مشترک بدون خطر اساسی از هم پاشیدن آن فراهم آید. در میان جمع ها یا گروه هائی که در این زمینه ها کار می کنند و این مسانل برای آنها در نتایجی به صورت طرح های مشخص و روشن در می آید و آنها را به جنبش سیاسی طبقه کارگر ارائه می دهند، اگر در موارد اساسی نزدیکی وجود داشته باشد، امکان بالقوه وحدت و تشکل مشترک به واقعیتی بالفعل تبدیل خواهد شد؛ آنها، دیر یا زود، چه بخواهند و چه نخواهند، به حکم ضرورت درونی، حتی به قیمت کنار زدن سرسختان مخالف وحدت و تشکل مشترک و به رغم کمال گرایان مطلق و منزه طلبانی که می خواهند تا کوچکترین ایده ها یک دست و مشترک گردند – چیزی که به هزاران دلیل امکان ندارد - ، با هم وحدت خواهند کرد و تشکل مشترک به وجود خواهند آورد.

شما یکی از علل ارائه فراخوان را " پراکندگی در طیف راست و چپ " می دانید و آن را در جواب ما نیز تکرار کرده اید. برای ما پراکندگی در طیف چپ البته رنج آور است، اما پراکندگی در طیف راست حداقل به همان اندازه موجب خوشحالی است. چرا برای شما پراکندگی در طیف راست یکی از علل ارائه این فراخوان است؟ ما در پاسخ اول نخواستیم به این نوع مسائل فرعی بپردازیم، ولی به خاطر تکرار شما این را سؤال و گوشزد می کنیم. ) به عبارت دیگر نمی توان بدون مفروضات و استدلال های مشخص به احکامی عملی مشخص دست یافت.

(بدرستی می گویید ) یکی از روش های نادرست مرسوم در جنبش چپ ایران این بوده است که معمولاَ یک یا چند نفر تزهائی بدون تحلیل و استدلال ارائه داده، گرد آن تزها تشکیلاتی به وجود آورده و از دیگران خواسته اند بدانان بپیوندند. آنان گاه توضیح و استدلال را به « زمانی بعد» موکول کرده اند، « زمان بعدی» که هیچ وقت فرا نمی رسد. گاهی نیز توجیه و تکرار احکام قبلی خود را با تحلیل و استدلال یکی گرفته اند.

چرا ارائه کنندگان فراخوان نخست تحلیل ها و نقد های خود را ارائه نمی کنند تا دیگران هم از آن آگاه شوند و همراه با آنها به نتائج اعلام شده برسند ( و بدین سان از آن نتائج همانند ایده خود دفاع کنند) تا در این روند، نقد و برخورد فکری نیز صورت بگیرد و نظرات ِ پخته تر و به ویژه مشخص تری به جنبش عرضه گردد؟

منظور ما از مسائل جنبش به طور عمده این مسائل هستند:

الف) مسائل عام جنبش کارگری و کمونیستی جهانی

  1. درک از شیوه تولید سرمایه داری و تحولات آن در جهان به ویژه در سه دهه اخیر؛ استراتژی قدرت های بزرگ امپریالیستی ؛ درک از بحران اقتصادی و سیاسی سرمایه داری

  2. درک از سوسیالیسم ( قدرت سیاسی، مبارزه طبقاتی، روابط تولیدی )

  3. نقش، محتوا، شرائط ایجاد و روابط متقابل سازمان های مختلف طبقه کارگر (حزب سیاسی طبقه کارگر، سندیکا، شورا یا ارگان قدرت کارگری، کمیته کارخانه یا محل کار، ارگان سراسری برنامه ریزی اجتماعی – اقتصادی سوسیالیستی و غیره)

  4. رابطه بین انقلاب کارگری در یک کشور و انقلاب جهانی

  5. وظائف انترناسیونالیستی طبقه کارگر

  6. تحولات مبارزه طبقاتی پرولتاریا

  7. تحلیل انحرافات درون جنبش کارگری بر اساس (1)، (2) ، (3) ، (4) و (5).

ب) مسائل خاص جنبش کارگری و کمونیستی ایران

  1. ساختار اقتصادی – اجتماعی و آرایش طبقاتی جامعه ایران

  2. ماهیت دولت جمهوری اسلامی؛ سیاست داخلی و خارجی رژیم

  3. استراتژی امپریالیست ها در منطقه و در ایران

  4. مرحله انقلاب ایران؛ بررسی اوضاع سیاسی کنونی ایران

  5. اصول سازماندهی از دیدگاه طبقه کارگر

  6. اشکال مختلف مبارزه طبقه کارگر (مبارزه سیاسی، اقتصادی، نظری و فرهنگی) و سازمان های طبقه کارگر که در شرائط کنونی برای پیشبرد این مبارزات باید ایجاد شوند

  7. وضعیت زحمتکشان غیر پرولتری (دهقانان، پیشه وران ...) در ایران و سیاست طبقه کارگر نسبت بدانان

  8. معنی، اهمیت و ابعاد مبارزه دموکراتیک طبقه کارگر

  9. ماهیت جنبش زنان برای آزادی

  10. مسأله ملی در ایران و شیوه برخورد طبقه کارگر بدان

  11. طبقه کارگر و جنبش دانشجوئی، جنبش جوانان

  12. شیوه برخورد طبقه کارگر به احزاب و سازمان های طبقات دیگر

  13. وظائف انترناسیونالیستی طبقه کارگر ایران

  14. بررسی انحرافات درون جنبش کارگری ایران.

تنها براساس چنین تحلیل هائی و پس از آنها می توان نتائج و چکیده شان را در برنامه، سیاست (استراتژی و تاکتیک) و اصول سازمانی خلاصه کرد، برنامه، سیاست و اصول سازمانی ای که باید به راهنمای عمل کمونیست ها و طبقه کارگرتبدیل شوند.

ممکن است چنین به نظر رسد که طرح موارد فوق سنگ بزرگ برداشتن برای نزدن باشد! اما چنین نیست. هرکس که از دور یا نزدیک دستی بر آتش داشته باشد می داند که جنبش واقعی، فعالان واقعی جنبش، پاسخ به مسائل فوق را می طلبند. ممکن است هر فعالی و یا هر مبارزه ویژه ای پاسخ به همه موارد بالا را در زمان معین لازم نداشته باشد اما جنبش در کلیت آن پاسخ به این مسائل را لازم دارد و ما باید همواره جنبش را در کلیت آن در نظر بگیریم. منظور این نیست که تا پاسخ به موارد فوق پیدا نشده مبارزه باید تعطیل شود: مبارزه طبقاتی هیچ گاه تعطیل نمی شود و نباید بشود. منظور این است که اولا این مسائل باید مورد بررسی و تحلیل قرار گیرند و ثانیاَ نتائج و تزها و رهنمود ها در هر مورد پس از تحلیل و نه پیش از آن مطرح شوند.

نمی توان گفت بیائید جمع شویم بعداَ روی این مسائل بحث خواهیم کرد! این به معنی مقدم کردن تشکیلات بر سیاست است. دست کم کسانی که می خواهند با هم « درجهت سازمان یابی سیاسی لایه کمونیست طبقه کارگر» کار کنند لازم است از دیدگاه های همدیگر در موارد بالا – حداقل تا آنجا که چنین دیدگاه هائی شکل گرفته اند – آگاه باشند. باید توجه داشت سطح کنونی جنبش و نیازها و توقعات آن بالاتر و پیچیده تر از آن است که براساس یک رشته کلیات بتوان بدان پاسخ داد. به جرأت می توان گفت تا زمانی که دیدگاه های روشن، مستدل، مستند و منسجمی درباره مسائل نظری، برنامه ای و سیاسی ذکر شده در بالا یا دست کم درباره بخشی از آنها ارائه نشود فعالان جنبش – به ویژه کسانی که در داخل ایران مبارزه کمونیستی می کنند - نسبت به این گونه طرح های کلی و مبهم بی اعتنا خواهند بود.

حال به محتوای طرح فراخوان بپردازیم:

«فراخوان»، 9 پیش شرط (که به اشتباه آنها را گاه «پارامتر»1 نامیده است) برای وحدت (توافق) ذکر می کند که همگی عام و کلی اند و در مورد کمونیست های همه جا صدق می کنند. به عبارت دیگر این 9 بند در مورد ایران هیچ چیزی نمی گویند. در حالی که کارگران هر کشور، به قول مانیفست حزب کمونیست، نخست باید کار را با بورژوازی خودی یکسره کنند2 و بنابراین کمونیست های ایران نیز ضمن پای بندی به انترناسیونالیسم پرولتری نخست باید امر انقلاب در ایران و برانداختن سرمایه داری در ایران را در دستور کار خود قرار دهند. (علت آن این است که درپیش مباحث مربوط به تدوین فراخوان و کلاً در این حرکت فقط کمونیستهای ایران مشارکت ندارند) ( شما با قبول عام و کلی بودن 9 پیش شرط تان می گوئید علت این است که در آن " فقط کمونیستهای ایران مشارکت ندارند ". رفقا حتی با مفروض بودن حضور رفقای کمونیست ملل دیگر این عام و کلی بودن توجیه نمی شود، زیرا اینان نمی توانند نافی رابطه مسائل خاص هر کشور با مسائل عام یا کلی باشند. در واقع قضیه برعکس است، یعنی اگر برای کمونیستهای ملل مختلف روابط خاص و عام مبارزه طبقاتی مشخص و روشن باشند می توانند در راه بنا گذاری یک بین الملل انقلابی در آینده به توافق و همیاری برسند. شرط هرگونه اتحاد بین المللی کمونیستها وجود سازمانها و احزاب کمونیست در کشورهای مختلف است و نه اینکه بین کمونیستهای ملل مختلف در مسائل عام مبارزه طبقه کارگر توافق حاصل شود و سپس به ایجاد سازمانها و احزاب کمونیست در کشورهای مختلف اقدام کنند؛ وانگهی مسائل عام مبارزه طبقاتی تا حد زیادی روشن اند. ) جنبش کارگری و جنبش کمونیستی که جزئی از آن است در عین آنکه سرشت و ماهیت بین المللی دارند دارای شکل ملی (کشوری) اند و همواره حل مسائل مبارزه طبقاتی پرولتاریا در مکان و زمان معینی را در دستور کار خود قرار می دهند: کمونیسم « بی مکان و بی زمان» وجود ندارد! مجموعه این جنبش های کارگری مختلف که اهداف عام مشترک و منافع بنیادی واحدی دارند جنبش بین المللی کارگران را تشکیل می دهند. جنبش بین المللی کارگران بدون این مؤلفه های محلی، ملی (کشوری) و منطقه ای وجود ندارد. انترناسیونال های اول و دوم و سوم بدون جنبش ها و احزاب کارگری کشورهای مختلف نمی توانستند شکل بگیرند و تکامل یابند.

در سند گفته شده « ... متأسفانه هیچ یک از حزب ها، سازمان ها و تشکل های موجود نتوانسته اند که این طیف بزرگ از سوسیالیست های " مستقل و غیر تشکیلاتی " را به گزینه برنامه ای و ضوابط تشکیلاتی خود جلب کنند. آموخته های ما گواهی می دهد که تشکل های موجود (حزب ها، سازمان ها، جبهه ها و اتحادهای موجود) مجهز به " برنامه عمل " دقیق و " استراتژی " شفاف سوسیالیسم کارگری نیستند، دارای ساختار بوروکراتیک اند و به طور مداوم با ریزش نیرو مواجه هستند. این تشکل ها یا به دنباله روی از طبقه کارگر می پردازند یا به فرقه های کوچک " فرمانده " جدا از طبقه کارگر تبدیل شده اند. این حزب ها و سازمان های به شدت بوروکراتیک، امکان فراهم کردن شرائط لازم دموکراتیک برای سازمان یابی اصولی طیف گسترده سوسیالیست های مستقل و غیر تشکیلاتی را ندارند. از آن مهم تر، برخی از این گروه ها به بهانه دفاع از سوسیالیسم به دموکراسی اهمیت لازم را نمی دهند و هر حرکت مستقل طبقه کارگر و دموکراسی مستقیم زحمتکشان که خارج از مجراهای تحت کنترلشان باشد را به برچسب لیبرالی محکوم می کنند یا به وارونه تمام مفاهیم رنگ باخته سوسیال دموکراتیک مبنی بر تقدم " دموکراسی" بر سوسیالیسم را به کار می بندند تا مانع مانع استقرار دموکراسی مستقیم و نطفه بندی سوسیالیسم در جنبش کارگری گردند

به این گفته دو انتقاد یکی از نظر روش برخورد و دیگر از جهت محتوائی می توان وارد کرد. از نظر روش یا شیوه برخورد همان گونه که به صراحت گفته شده این ارزیابی در مورد احزاب، سازمان ها و غیره مبتنی بر « آموخته ها » و احتمالا بحث های درونی نویسندگان « فراخوان » است و به خواننده یا مخاطب توضیحات مستند و مستدلی ارائه نمی شود یا به اسنادی ارجاع نمی گردد و خواننده یا مخاطب باید آنها را یا براساس اعتماد شخصی و محفلی بپذیرد و یا « آموخته های » ارائه کنندگان طرح را معیار حقیقت بداند. راه دیگر این است که مندرجات فراخوان را همچون نظری که « البته محترم است » تلقی کند: نظری که محترم است اما عملکرد یک تئوری انقلابی و نقد علمی را ندارد چون روند تبدیل شدن به تئوری را (که شناختی غیر شخصی است) طی نکرده و در حد دریافتی شخصی – اگر نگوئیم ذهنی – باقی مانده است. چون در واقع روند تئوریزه شدن – حتی اگر به وسیله یک فرد صورت گیرد – باید متکی بر اسناد، داده ها ( فاکت ها ) و استدلال ها باشد و سند، داده یا استدلال، عمدتاً عناصری غیر شخصی و غیر ذهنی اند. این خصوصیت است که به یک نظر خصلت عینی و علمی و بنابراین قابل کاربست در عمل انقلابی می دهد.

از نظر محتوائی هم شاهد این کمبود تئوریک هستیم: سند تصویری کلی و عمومی از ضعف ها و انحرافات جنبش ارائه نمی دهد. حتی اگر درست باشد که احزاب و سازمان ها « مجهز به " برنامه عمل " دقیق و " استراتژی " شفاف سوسیالیسم کارگری نیستند، دارای ساختار بوروکراتیک اند» یا « این تشکل ها یا به دنباله روی از طبقه کارگر می پردازند یا به فرقه های کوچک " فرمانده " جدا از طبقه کارگر تبدیل شده اند» و یا « برخی از این گروه ها به بهانه دفاع از سوسیالیسم به دموکراسی اهمیت لازم را نمی دهند و هر حرکت مستقل طبقه کارگر و دموکراسی مستقیم زحمتکشان که خارج از مجراهای تحت کنترلشان باشد را به برچسب لیبرالی محکوم می کنند یا به وارونه تمام مفاهیم رنگ باخته سوسیال دموکراتیک مبنی بر تقدم " دموکراسی " بر سوسیالیسم را به کار می بندند تا مانع استقرار دموکراسی مستقیم و نطفه بندی سوسیالیسم در جنبش کارگری گردند» آری حتی اگر همه اینها درست باشند (که البته در هر مورد ادعا ها باید مستدل و مستند باشند) بازهم این توصیف ها خصلت اصلی و چهره طبقاتی و سیاسی عمومی انحرافات جنبش یا دقیق تر بگوئیم ماهیت انحرافات را نشان نمی دهند و هنگامی که دستگاه های نظری و سیاسی و منافع طبقاتی ای که انحرافاتی مانند بوروکراتیسم، ضدیت با دموکراسی، فرقه گرائی، دنباله روی، قدرت طلبی و غیره نمودهای آن هستند روشن نگردند نمی توان گفت مبارزه ای مؤثر با آن انحرافات صورت گرفته است. زیرا ریشه ها نا شناخته مانده اند یا دست کم مطرح نشده اند.

فراخوان در درجه اول « سازمان های سنتی » موجود - که وصف آنها در بالا آمد - و در درجه بعدی سوسیالیست های غیر متشکلی را که منتظر «ناجی» هستند مسؤل وضعیت کنونی می داند و بر آن است که باید درمسیر نوعی همکوشی در زمینه برخوردهای نظری و سیاسی به سمت تدوین برنامه سوسیالیست های انقلابی حرکت کرد. فراخوان بر آن است که موارد نه گانه شمرده شده یرای دستیابی به برنامه عمل انقلابی و سامان یابی طیف کمونیست های مستقل کافی نیستند اما برای شروع کار و غلبه بر پراکندگی کنونی و نیز برای شناسائی کمونیست ها لازم اند.

با پذیرش ضرورت وحدت کمونیست ها از طریق برنامه و ضرورت برخوردهای نظری و سیاسی برای دست یابی به چنین برنامه ای و تلاش برای تبدیل آن به راهنمای عمل کارگران انقلابی (که بی گمان بدون شرکت فعالشان چنین برنامه ای تدوین نخواهد شد)، ما برآنیم که تنها از طریق تلاش در پاسخ گوئی به مسائل عام جنبش کارگری و کمونیستی جهانی و مسائل خاص جنبش کارگری و کمونیستی ایران که در بالا مطرح شدند می توان به این مهم – البته در متن مبارزات عملی جاری و نه به شکل آکادمیک و با روش کتابی – نائل شد. ما برآنیم که روند «شناسائی کمونیست ها» در شرائط کنونی همین روند پاسخ گوئی به مسائل عام جنبش کارگری و کمونیستی جهانی و مسائل خاص جنبش کارگری و کمونیستی ایران برای تدوین برنامه، سیاست (استراتژی و تاکتیک) و اصول سازمانی کمونیستی است. از پیش بر پیشانی کسی ُمهر کمونیستی نخورده است و پذیرش لفظی برخی پیش شرط ها (یا پارامتر ها) نیزکمک چندانی در این راه نمی کند. به طور خلاصه از آنجا که این « چند پارامتر مشترک » تنها نقش « پیش شرط لازم ِ» عمومی را برای مبارزه کمونیستی ایفا می کنند، نمی توانند به طور مشخص شرط های تشکیل سازمانی کمونیستی یا حزب کمونیست باشند.

خلاصه کنیم:

    • ارائه تز یا داوری درباره وضع جامعه و مسائل جنبش کارگری و کمونیستی باید پس از تحلیل و براساس تحلیل، سند و استدلال صورت گیرد و نه پیش از آن.

    • مسائل عام برای وحدت به هیچ رو کافی نیستند و باید مسائل ویژه جامعه ایران و جنبش کارگری ایران به همراه مسائل عام در یک کل واحد مطرح شوند.

    • تلاش پیشروان طبقه کارگربرای دستیابی به برنامه، سیاست و اصول سازمانی کمونیستی در متن مبارزه طبقاتی جاری مهم ترین وظیفه کنونی در راه ایجاد حزب کمونیست است که باید توأم با سازماندهی هسته های کمونیستی در درون کارگران و زحمتکشان و شرکت فعال در مبارزات سیاسی و اقتصادی جاری باشد.

    • برای برداشتن نخستین گام ها در جهت نزدیکی فعالان لازم است که دیدگاه ها – هر چند به صورت نا کامل – در مورد مسائل عام جنبش کارگری و کمونیستی جهانی و مسائل خاص جنبش کارگری و کمونیستی ایران روشن باشند. تنها بر این اساس است که چشم انداز امکان یا عدم امکان کار مشترک – دست کم در این مرحله- معلوم و تعیین خواهد شد. ( امیدواریم شما یا هر رفیق دیگری که دقدقه یکسانی داریم ، در جلسه بعدی در کنارتان باشیم البته چنان که مایل باشید .ضمناً از اینکه انقدر وقت گذاشتید و توجه به خرج دادید و نکات مهمی را یادآوری کردید کمال تشکر را از شما داریم)

19 اکتبر 2008

1 - *** «پارامتر» اصطلاحی ریاضی است که در زبان عادی هم به کار گرفته شده است. پارامتر، کمیتی است که در یک مورد معین ثابت است اما در موارد دیگر می تواند تغییر کند، کمیتی غیر از متغیر اصلی و یا عوامل (فاکتور های) اصلی است. اگر مثالی اجتماعی را در نظر بگیریم، سن یک کارگر یا محل تولد او پارامتر هستند چون در مورد کارگر معین یا کارگران معینی ثلبت اند اما در مورد کل کارگران ثابت نیستند. اما فروش نیروی کار از سوی کارگر، یا استثمار کارگر بر اساس نظام کار ِ مزدی پارامتر نیستند چون در مورد همه کارگران صادق اند یعنی عناصری ثابت در همه موارد (در نظام سرمایه داری)هستند، هر چند خود این عناصر هم در طول زمان تحول می یابند اما همواره حاضر و حاکم اند. به این اعتبار، عوامل 9 گانه ای که در فراخوان آمده اند پارامتر نیستند بلکه پیش شرط های نظری و سیاسی بسیار مهمی هستند که بیشترشان جزء اصول اند و یا از اصول مشتق می شوند.

بدین سان کار بست اصطلاح « پارامتر» در مورد اینها درست به نظر نمی رسد.

2 - « مبارزه پرولتاریا با بورژوازی، هر چند نه در ذات بلکه در شکل خود، نخست مبارزه ای ملی است. پرولتاریای هر کشور البته باید پیش از هر چیز کار را با بورژوازی خودی یکسره کند» (مانیفست حزب کمونیست، بخش I بورژواها و پرولترها).

.

هیچ نظری موجود نیست: